مسیر ناهموار زنان تا بهارستان
مسیر ناهموار زنان تا بهارستان
این تعداد، قطعاً تناسبی با بضاعت کارشناسانه زنان ایران ندارد. به همین اعتبار مجامع ومحافل مختلف سیاسی و اجتماعی راهکارهایی برای افزایش وزن حضور زنان در پارلمان پیشنهاد کرده اند. معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری نیز یکی از راهبردهای اصلی خود را افزایش مشارکت سیاسی زنان عنوان کرده است. درباره برنامهها و اقدامات این معاونت برای نیل به این مقصود با «شهیندخت مولاوردی» معاون رئیس جمهوری به گفتوگو نشستیم:
آرام آرام به ایام ثبت نام نامزدهای انتخابات مجلس دهم نزدیک میشویم. به نظر میرسد معاونت امور زنان وخانواده رئیس جمهوری مأموریت و برنامههایی را برای تشویق زنان به مشارکت و کاندیداتوری در مجلس دهم در دستور کار دارد. درباره برنامههای این معاونت توضیح دهید؟
اگر ما بخواهیم مأموریتهای معاونت را به یاد آوریم بویژه در آن 14 محوری که در برنامه پنجم توسعه ماده 230 ذکر شده است، اثری از مشارکت سیاسی زنان نمیبینیم. (ماده 230 به این نکته اشاره دارد که دولت باید با همکاری سازمانها و دستگاه های ذیربط از جمله مرکز امور زنان و خانواده با هدف تقویت نهاد خانواده و بهبود جایگاه زنان در عرصه های اجتماعی به تدوین و تصویب « برنامه جامع توسعه امور زنان و خانواده» اقدام قانونی کند). اما محورهایی است که ما نمیتوانیم آنها را بیارتباط با این موضوع تلقی کنیم. از جمله ارتقای تواناییهای زنان مدیر و نخبه است که میتواند به این موضوع مرتبط باشد. در برنامه جامع امور توسعه زنان و خانواده که بسته اجرایی آن در دولت دهم طبق ماده 230 تصویب شده برنامههایی در این خصوص پیشبینی شده که گزارشهای ما نشان میدهد هیچ کدام از این برنامهها به اجرا درنیامده است. الان در حال تلاش برای تدوین برنامه ششم توسعه و پیشنهاد احکام هستیم که بتوانیم در محورهایی که تشخیص میدهیم نظرات خود را وارد کنیم. معاونت درباره این موضوع مهم و با توجه به اینکه انتخابات تعیینکنندهای در کشور برگزار خواهد شد لازم دید تا ورودی به موضوع داشته باشد.
دقیقاً از چه زمانی موضوع برای معاونت جدی شد؟
زمانی ما این موضوع را بهصورت جدی در دستور کار خودمان قرار دادیم که با خبر شدیم مجمع تشخیص مصلحت نظام در حال بررسی سیاستهای کلی انتخابات است. قبل از اینکه بحث استانی شدن انتخابات مطرح شود ما مذاکرات و لابیهای خود را با صاحبنظران و نمایندگان مجلس شروع کرده بودیم تا نظرات مان را که همان افزایش تعداد زنان در مجلس بود بویژه در حوزههای انتخاباتی که بالای 5 نماینده دارند، بگنجانیم و به موازات آن متوجه شدیم که مجمع تشخیص مصلحت نظام در حال بررسی سیاستهای کلی انتخابات است. بلافاصله با ریاست مجمع مکاتبه کردیم و علاوه بر گزارش تطبیقی که از وضعیت توانمندی سیاسی و مشارکت سیاسی زنان در ایران و کشورهای منطقه بویژه کشورهای اسلامی ارائه دادیم، پیشنهاد کردیم که در مجموعه سیاستهای کلی پیشنهادی برای انتخابات، یک یا دو بند به افزایش تعداد زنان در مجلس و شوراهای اسلامی شهر و روستا اختصاص یابد که با نظر مساعد رئیس مجمع به کمیسیون مربوطه ارجاع شد و پس از بررسیهای لازم پیشنهاد مان به این شکل تغییر یافت که در یک بند سهم معینی از کرسیهای مجلس به زنان تعلق بگیرد. یعنی همان که خواسته ما بود. این پیشنهاد در مجمع مطرح شد و باوجود اینکه هم نماینده قوه مقننه موافق بود و هم دولت اما با اختلاف دو رأی تصویب نشد. پس از آن با رهبر معظم انقلاب هم مکاتبهای انجام دادیم و درخواست کردیم که پیشنهاد معاونت زنان در زمان ابلاغ سیاستهای کلی انتخابات گنجانده شود که هنوز اطلاعی نداریم که چه اتفاقی افتاده است و آیا اقدامی در این باره خواهد شد یا نه؟
یعنی طرح و پیشنهاد شما از چرخه خارج شد؟
این برنامه به آن شکلی که ما میخواستیم به نتیجه نرسید و بحث طرح استانی شدن انتخابات هم به طور کلی از دستور کار مجلس خارج شد. اما هدف ما در چارچوب تحقق عدالت جنسیتی در واقع تحقق تعادل جنسیتی در مشارکت سیاسی است. همانطور که به دنبال تحقق این تعادل در نقشهای بین زن و مرد در خانواده و جامعه هستیم و همانطور که در مدیریتها و در بازار کار بدنبال این هستیم و معتقدیم که لازمه تحقق عدالت اجتماعی توجه به این تعادل جنسیتی در همه جنبههای زندگی است. قدم بعدی ما تشویق احزاب و تشکلهای سیاسی است. میخواهیم که احزاب و تشکلهای سیاسی حتماً به این موضوع توجه داشته باشند و در لیستها و چینش اسامی ، نقش تاریخی خود را ایفا کنند.
ببینید به طور کلی ما در دنیا دو راهبرد برای این موضوع داریم. یکی سهمیهبندی یا تبعیض مثبت که ما به دنبال آن هستیم و معتقدیم در شرایط حاضر تنها راه تحقق تعادل جنسیتی در مشارکت سیاسی است. البته تا اطلاع ثانوی و به صورت مقطعی این راهکار تا رسیدن به شرایط متعادل کاربرد دارد و بعد کنار گذاشته میشود. این راهبرد در دنیا به صورت اجباری است و در قالب قانون میآید و دیگری راهبرد اختیاری است که بوسیله احزاب و تشکلها اعمال میشود و بهصورت تشویقی است. ما در شرایط حاضر و با واقعیات موجود به رویکرد دوم روی آوردیم و الان به نظر میرسد جریانسازی خوبی پیرامون این محور در حال شکلگیری است و احزاب و تشکلهای سیاسی اعم از اصلاحطلب و اصولگرا، با توجه به نظراتی که از سوی سران احزاب در این مدت دریافت کردیم و رسانهای هم شده است ورود خوبی پیدا کردهاند و به نظر میرسد که شاهد حرکتهای مثبتی در آینده نزدیک و در آستانه انتخابات خواهیم بود.
یکی از مأموریتهای شما تلاش برای حضور زنان در دستگاههای اجرایی بود. دراین خصوص چه کردید؟
برای مدیریت زنان در دستگاهها از همان ابتدای دولت یازدهم پیگیریهای لازم را داشتیم. هم وعدههایی که رئیس جمهوری داده بودند و هم اسناد بالادستی که ما بهعنوان نقشه راه در اختیار داشتیم و هم مأموریتهایی که طبق ماده 230 برنامه پنجم توسعه برعهده معاونت بود و هم مطالباتی که بویژه در سفرهای استانی در حضور رئیس جمهوری مطرح میشد که مطالبه جدی هم بود، همه اینها ما را ترغیب میکرد تا به دنبال ارتقای جایگاه مدیریتی زنان در جامعه و افزایش تعداد مدیران زن باشیم. ضمن اینکه ما پیگیر تحقق مطالبات زنان در سفرهای استانی هم هستیم. از طرف دیگر سال گذشته در بحث اصلاح برنامه جامع نظام اداری کشور پیشنهاد دادیم شاخصی تعریف شود مبنی بر اینکه سالانه 10 درصد به تعداد مدیران زن افزوده شود. البته آن زمان سه سال از مدیریت دولت یازدهم باقی مانده بود. در واقع هدف این بود که در پایان دولت یازدهم به یک افزایش 30 درصدی برسیم که هنوز نهایی نشده است. از سوی دیگر شناسایی زنان توانمند که شایستگی احراز پستها را دارند و معرفی آنها از دیگر اقدامات ما در دو سال گذشته بود؛ به همین منظور بانک اطلاعاتی زنان مدیر و نخبه را تکمیل میکنیم. بتازگی هم گزارشی از انتصابات زنان در دولت یازدهم را آماده کردیم که به رئیس جمهوری ارسال خواهیم کرد و سعی میکنیم در پرتال معاونت هم به نمایش بگذاریم که در دسترس عموم قراربگیرد.
یعنی امیدوار باشیم که این اتفاق میافتد؟
این وضعیت مشابه موضوع تبعیض مثبت جنسیتی است. برمی گردد به اجبار و الزامی که باید وجود داشته باشد. مثلاً اگر اصلاح برنامه جامع نظام اداری اتفاق بیفتد و شاخص تعیین شود تا حدودی میتوان امیدوار بود که آن 30 یا 20 درصد محقق شود. البته باید باور و اعتقاد لازم به شایستگیها و توانمندیهای زنان به وجود بیاید. اینجا کار بیشتر فرهنگی است تا قانونی، حتی اگر آن الزام هم به وجود بیاید و نگاه عوض نشود نمیتوان انتظار داشت که بیشتر از آنچه که الزام ایجاب میکند به هدف رسید.
در سند اهداف توسعه پایدار پس از 2015 به سهم 30 درصدی زنان اشاره شده است. نظر شما در این باره چیست؟
در اهداف توسعه پایدار پس از 2015 که حدود 17 هدف تا سال 2030 را دربردارد در ذیل شاخصهایی که برای هدف پنجم درباره برابری جنسیتی و توانمندسازی زنان مطرح شده به این موضوع اشاره شده است: «تضمین مشارکت و فراهم شدن فرصتهای برابر برای رهبری در تمام سطوح تصمیمگیری در زمینههای سیاسی، اقتصادی و زندگی اجتماعی برای زنان.»
بحثی که در این سند مطرح شده است و تفاوتی که با اهداف سند توسعه هزاره دارد این است که بررسیها نشان داده اهداف توسعه هزاره به طور کامل محقق نشده است. یکی از دلایل آن این بود که شاخصها بومی نشده بود، چون اگر بومی شده بود کشورها اراده وعزم جدی تری برای تحقق اهداف توسعه هزاره بهکار میبستند. الان قرار شده که در اهداف توسعه پایدار پس از 2015 ما با شاخصهای بومی برای تحقق اهداف مورد نظر تلاش کنیم. این کمک میکند تا ما بتوانیم با تعریف شاخصهایی بومی در مسیری که کشور به دنبال آن است حرکت کنیم.
بر میگردیم به موضوع انتخابات... چرا زنان علاقهای به مشارکت سیاسی ندارند؟
این مسأله، سابقه ای تاریخی دارد به نظر میرسد اخیراً تمایل برای ورود به عرصههای انتخاباتی و سیاسی در زنان کمرنگتر شده است. دلایل متعددی را میتوان برای آن در نظر گرفت؛ در مقایسه با مردان یکی از دلایل بحث هزینه این اقدام است. هزینههای معنوی، مادی و اخلاقی که باید زنان بپردازند بویژه در شهرهای کوچک و حوزههای انتخاباتی که دور از مرکز هستند گاهی برای یک زن و خانوادهاش طاقت فرساست. از طرف دیگر موانع فرهنگی دیر پا، هنوز پا برجاست و ما شاهد تغییری در این زمینه نیستیم. نگرشها و ذهنیتهایی که در خصوص مشارکت سیاسی زنان وجود دارد از بین نرفته است. در پاسخ به این سؤال که چرا به زنان رأی داده نمیشود یا چرا زنان به زنان رأی نمیدهند یا کمتر رأی میدهند باید گفت که نمیتوان درباره این مسأله حکم کلی داد. این مسأله نیاز به بررسی دارد که واقعاً آیا موضوع به این شکل است و اگر هست چه دلایلی دارد که به این وضعیت رسیدهایم. یکی از دلایل آن برمی گردد به عملکرد زنانی که در این عرصه حضور داشتند و کارنامهای که از خود به یادگار گذاشتند. وقتی این کارنامهها بررسی میشود خود زنان به این نتیجه میرسند که رأی را به زنانی ندهند که کارنامه مشابهی ممکن است داشته باشند. یک بحث دیگر این است که ما سازوکار لازم و الزام قانونی برای حضور زنان را در این باره نداریم تا آنها بتوانند وارد یک عرصه مبارزات انتخاباتی در یک شرایط عادلانه و رقابتی سالم شوند. از طرف دیگر هنوز این باور و این اعتقاد و رویکرد را در همه احزاب و تشکلهای سیاسی نمیبینیم که بهصورت اختیاری فضا و فرصت را در اختیار زنان بگذارند.
با توجه به این وضعیت چه باید کرد تا زنان برای مشارکتهای سیاسی ترغیب شوند؟
این مأموریت احزاب و تشکلهای سیاسی است که بهصورت عمومی فعال هستند. اینها نقش مهمی در تشویق و ترغیب زنان دارند؛ هم برای ثبتنام زنان که وارد این عرصه شوند و هیچ واهمهای نداشته باشند و بعد در ادامه مسیر برای رسیدن به مرحله مبارزات انتخاباتی که بتوانند با برنامه مشخص و قابل دفاع خود را به اثبات برسانند و وارد مجلس شوند. البته این فضا در حال شکلگیری است و احزاب و تشکلها این مسئولیت خود را با نزدیک شدن به انتخابات مجلس بیشتر درک میکنند. باید قبول کرد که رأی زنان که نیمی از جمعیت کشور هستند در سرنوشت انتخابات و تغییر نتیجه آن بسیار مؤثر است.
خود معاونت چه نقشی میتواند داشته باشد؟
ما هم از هر فرصتی استفاده میکنیم؛ بهصورت مصاحبه و سخنرانی و غیره. به هر حال به این شکل نقش خود را ایفا میکنیم و امیدواریم تأثیرگذاری لازم را داشته باشد. چون بالاخره مجلس از ظرفیتهای بسیار مهمی برخوردار است که تأثیر مستقیمی در استیفای حقوق شرعی و قانونی زنان دارد و البته یکی از سیاستهای کلی برنامه ششم توسعه هم است. بنابراین ما نمیتوانیم به این ظرفیت و فرصتی که در اختیار کشور است بیتوجه باشیم.
برای اینکه مشارکت سیاسی زنان به جریان بیفتد چگونه میتوان سیاسی وارد گفتوگو شد؟
این موضوع برمی گردد به احزاب و تشکلها و گرایشهایی که وجود دارد و تشخیصهایی که گاهی داده میشود که وارد این ائتلافها شوند ولی در شرایط کنونی به نظر میرسد تشکلها و احزاب زنان بیشتر در هدف مشترکی که ممکن است وجود داشته باشد نیازمند این ائتلاف هستند. در واقع این ائتلاف میتواند در فرستادن تعداد زیادی از زنان به مجلس همچنین در نتیجه انتخابات بسیار تعیینکننده باشد. البته ائتلاف هم شرط وشروطی دارد چرا که با هر حزب و تشکلی نمیتوان ائتلاف کرد. باید در یک مسیر و هدف مشترک این ائتلاف شکل بگیرد که به نظر میرسد این پتانسیل وجود دارد.
در کشورهای دیگر از چه روشهایی برای ترغیب زنان در مشارکتهای سیاسی استفاده میکنند؟
رویکردهای مختلفی در کشورها وجود دارد که در ابتدا به آن اشاره شد. بررسیهایی در این زمینه صورت گرفته است. هم مرکز پژوهشهای مجلس بررسی جامعی را انجام داده و هم مطالعه تطبیقی ای که ما به مجمع تشخیص مصلحت نظام و دفتر رهبر معظم انقلاب ارائه دادیم نشان میدهد که به غیراز بحث اجباری بودن سهمیهبندی جنسیتی در کشورهایی که در وضعیت ما هستند ما رویکرد اختیاری را هم داریم. از جمله ساز و کارهای تشویقی برای احزاب و تشکلها این است که اگر تعدادی مشخص زن در این فهرست بگذارند ممکن است از مالیاتی که به احزاب تعلق میگیرد معاف شوند. یا یارانه خاصی به آنها تعلق بگیرد. کشورهای اسلامی منطقه را هم که بررسی میکنیم و دیداری که با وزرای زن کشورهای عراق و افغانستان داشتیم به این نتیجه رسیدیم که در افغانستان با همین ساز و کار سهمیهبندی نزدیک به 27 درصد از پارلمان متعلق به زنان است. در عراق هم اقلیم کردستان و خود پارلمان عراق با همین سهمیهبندی جنسیتی توانستند تقریباً به همان میزان افغانستان کرسیهای پارلمان را به زنان اختصاص دهند. در گزارش شکاف جنسیتی هم که گزارش سالانه مجمع جهانی اقتصاد است ایران با افت رتبه از بین 145 کشور رتبه 141 را به خود اختصاص داده است و بالاتر از پاکستان، یمن، سوریه و چاد ایستاده است. در شاخصهای مختلفی این رتبهبندی صورت گرفته است. در این گزارش کشورها در آموزش، سلامت، توانمندی اقتصادی و مشارکت سیاسی با همدیگرمقایسه شدهاند. در مشارکت سیاسی نسبت زنان به مردان در مناصب مدیریتی و در پارلمان مطرح است و... که امتیازبندی میشود. در مشارکتهای سیاسی و اقتصادی، ایران وضعیت موجود را حفظ کرده و تغییر آنچنانی نداشتیم. در شاخصهای دیگر ما ثابت ماندیم و کشورهای دیگر ارتقا داشتند. البته مقایسهها چندان منطقی هم به نظر نمیرسد و در حال بررسی و تحلیل هستیم، گرچه این گزارش اعلام جهانی شده است. البته ما هنوز شاخصهای جنسیتی را در مجموع آمار کشوری نداریم که اگر این شاخصها وارد شود به طور قطع تحولی در رتبه جهانی خواهیم داشت. در مجموع این وضعیت برای ما مطلوب نیست و تغییر در این رتبه نیازمند یک توجه و عزم ملی است.
تاکنون زنان ما دغدغه تحصیل داشتند ولی بعد از اینکه به تحصیلات عالی رسیدند باز هم علاقهای به مشارکت سیاسی ندارند، علت چیست؟
به هرحال در حال حاضر زنان و دختران با امید رسیدن بهموقعیت و شغل مناسب به تحصیل خود ادامه میدهند.
این را امروز در روستاها هم میبینیم. باید پذیرفت که پاسخ ندادن به امید این زنان میتواند چه سرخوردگیهایی را به دنبال داشته باشد. در مورد مشارکتهای سیاسی هم همینطور، اگر ما این فضا را برای مشارکت حداکثری زنان و دختران برای به نمایش گذاشتن توانمندیهای آنها مساعد کنیم این حق انتخاب را به جامعه میدهیم که به توانمندیها و شایستگیهای آنها رأی دهند، کما اینکه ما در انتخابات شوراهای شهر و روستا میبینیم که زنان بیشترین آرا را کسب میکنند، آن هم در شهرهای کوچک که نشان دهنده این است که اعتمادی که باید درباره شایستگی زنان به وجود بیاید از پایین به بالا در حال شکل گرفتن است که نوید بخش آیندهای روشن برای مدیریت کشور است. به عبارت دیگر زنان و دختران نیازمند محیطی تواناساز هستند تا با دسترسی عادلانه به فرصتها و منابع و برخورداری از انگیزه لازم استعدادهای بالقوه خود را بالفعل کنند.
روزنامه ایران