ناتوانی نهادها برای مهار هیولای اعتیاد

کد خبر : #2479
تاریخ انتشار : سه شنبه, 5 مرداد 1395 16:15
تعداد بازدید کننده : 694
چاپ ارسال به دوستان
شما این مطلب را ارسال خواهید کرد:
ناتوانی نهادها برای مهار هیولای اعتیاد
  • Reload بازآوری
بزرگ یا کوچک بودن حروف اهمیت ندارد
ارسال
اعتیاد به عنوان یک مساله اجتماعی روند افزایشی و صعودی دارد . متراکم، مزمن و پیچیده می‌شود و بر ناتوانی ما برای مقابله با این مسأله اجتماعی هم افزوده می‌شود. حتی اگر آمارهای رسمی دستگاه‌های مختلف را هم نپذیریم روند روبه رشد اعتیاد در گوشه و کنار شهر غیر قابل انکاراست. اعلام اعداد و ارقام متفاوت از این دغدغه مهم جامعه نشان می‌دهد که حالا مصرف مواد مخدر به در خانه تک تک ما رسیده و اعتیاد علاوه بر مردان، دانش‌آموزان، دانشجویان و زنان را هم تهدید می‌کند اما در این میان جای تحلیل داده‌های آماری و سپس سیاستگذاری و برنامه‌ریزی در راستای مهار آن بیشتر احساس می‌شود.

به گزارش سازمان دفاع از قربانیان خشونت به نقل از ایران: دکتر «سیدحسین سراج زاده» پژوهشگری است که در این حوزه فعالیت داشته و اتفاقاً پزشک یا رواشناس هم نیست و جامعه شناس است و در عین حال علاوه بر پژوهشگر حوزه جامعه شناسی دین به عنوان پژوهشگر مسائل اجتماعی ایران از جمله اعتیاد هم شناخته می‌شود. وی پژوهش‌هایی را برای ستاد مبارزه با مواد مخدر به عنوان تنها مرجع رسمی اعلام آمار در حوزه اعتیاد انجام داده است. با او درباره چرایی گسترش اعتیاد، وضعیت پژوهش‌های اجتماعی و مبنای علمی و دقت آمارهای ثبت شده در این حوزه به بحث و گفت و گو پرداختیم.

اعتیاد و مصرف مواد مخدر بدون شک یک مسأله مهم اجتماعی ایران امروز است. اثبات این ادعا چندان دشوار نیست. کافی است آمارهایی که اخیراً درباره خسارات ناشی از این پدیده و نیز آمارهایی را که از تعداد مصرف‌کنندگان ارائه می‌شود، در کنار دغدغه جدی جامعه از این مسأله قرار دهیم تا وسعت و اهمیت آن را دریابیم؛ اما در کنار این همه خسارات و آمارهای مختلف چرا این مسأله اجتماعی تا این حد فراگیر شده است؟
برای پاسخ به این سؤال می‌توان به مشکلات ساختاری، فرهنگی و اجتماعی اشاره کرد. اعتیاد و مصرف مواد مخدر در جامعه ایران مسأله تازه‌ای نیست.متأسفانه به دلایل تاریخی و فرهنگی از خیلی قبل درگیر این مسأله بودیم. حتی در اسناد تاریخی مواردی هست که از دوره صفویه مصرف مواد مخدر به عنوان یک مسأله مطرح شده بود. اینکه یکی از پادشاهان صفوی دستور العملی را تنظیم کرد که چطور با مصرف تریاک در بین سربازان برخورد کنند. این نشان می‌دهد که مصرف تریاک در جامعه ما یک پیشینه تاریخی دارد و دلایل و علت‌های فرهنگی هم دارد. شاید متأسفانه به دلیل اینکه مواد مخدر بخصوص تریاک حداقل به صراحت مشروبات الکلی تحریم نشده یا در فرهنگ برخی جوامع شرقی و اسلامی از جمله ایران برداشت‌هایی وجود دارد مبنی بر اینکه مصرف تریاک مثل مشروبات الکلی حرام نیست. بنابراین انگار تریاک به نحوی جایگزین مشروبات الکلی می شد. یعنی حسی که افراد می‌خواستند از سرخوشی با مصرف مشروبات الکلی بدست بیاورند. در فرهنگ این‌گونه جوامع تریاک جایگزین الکل شده است. بخشی از مردان خوشگذران این جوامع از این طریق حس سرخوشی بدست می‌آوردند که در فرهنگ ما هم وارد شده است. البته مصرف مواد مخدر جنبه‌های مصرف دارویی هم داشته و هنوز هم این تلقی وجود دارد که تریاک یک مسکن است. مجموعه این دو زمینه تاریخی و فرهنگی باعث شده مصرف تریاک به عنوان یک رفتار خیلی نابهنجار در ذهنیت عموم مردم شکل نگیرد و شناخته نشود.
در شرایط فعلی اعتیاد همراه با خودش انواع آسیب‌های اجتماعی دیگری مانند طلاق و آسیب به فرزندان و بی‌خانمانی را به همراه دارد. به نظر می‌رسد در دوره‌های قبل آسیب اجتماعی اعتیاد به این گستردگی نبود؟
مصرف مواد مخدر بخصوص اعتیاد، عوارض و پیامدهای فردی و اجتماعی دارد. جنبه‌های فردی همیشه بوده، وابستگی به تریاک و هر نوع مخدری محدودیت‌هایی را برای فرد ایجاد می‌کند اما صورت‌های بیمارگونه‌ای که امروز با آن مواجه هستیم در گذشته به این اندازه نبود که دلیلش می‌تواند چند عامل باشد. یکی اینکه اعتیاد به این گستردگی نبود. دوم اینکه اگر هم معتادی وجود داشته تأمین مواد مخدرش به این گرانی و دشواری نبوده است وقتی سیاست‌های کنترل قانونی جدی اعمال می‌شد مواد مخدر گران می‌شد. قبلاً مواد مخدر در مزارع کشت و برداشت می‌شد و کالای چندان گرانی نبود که معتادان مثل امروز به‌خاطر تهیه و دسترسی به مواد رفتارهای نابهنجاری را نشان دهند. به نظر می‌رسد میزان اعتیاد به مواد مخدر افزایش پیدا کرده و صورت‌های بیمارگونه آن هم زیاد شده است. مواردی هم در گذشته وجود داشته و مصرف نوعا در طبقات بالای جامعه بوده و تا حدی مدیریت مصرف وجود داشته است. الان حالت‌هایی از اعتیاد پیش می‌آید که افراد آنچنان درگیر و گرفتار می‌شوند که مدیریت مصرف ندارند و بعد از تریاک به سمت مواد مخدر سنگین‌تر می‌روند به نحوی که فرد از انجام کارکردهای زندگی روزمره و خانوادگی عاجز می‌شود و به دنبال آن ممکن است شغلش را از دست بدهد یا کاری که انجام می‌دهد به دلیل گرانی مواد در حدی نیست که بتواند موادش را تأمین کند. یکی دیگر از دلایلش این می‌تواند باشد که شاید در گذشته اگر کسی هم معتاد می‌شد هر چند موادش به راحتی تأمین می‌شد و خیلی گران نبود اما تا حدی در زندگی خانوادگی به رسمیت شناخته می‌شد و حمایت‌های خانوادگی‌اش را از دست نمی‌داد اما الان وقتی اعتیاد صورت حادی پیدا می‌کند گاهی اوقات فرد حتی حمایت‌های خانوادگی و شغلش را از دست می‌دهد و همه این‌ها منشأ مشکلات جدیدتر می‌شود و به سمت رفتارهای نابهنجار می‌رود.
می توانیم بگوییم که جامعه ما آن‌طور که شایسته است، نتوانسته این موضوع را مدیریت کند؟ به عبارت دیگر چه اتفاقی افتاد که مصرف مواد همه گیر شده یا سن اعتیاد پایین آمده و یا چرا بین زنان و دانش‌آموزان و دانشجویان مصرف مواد را می‌بینیم؟
در وهله اول اجازه بدهید درباره آمار مصرف‌کنندگان مواد مخدر بحث کنیم. ما درباره مصرف مواد مخدر اعتیاد آمار درست و دقیقی نداریم هر چیزی که گفته می‌شود برآوردهایی است که ارائه می‌شود. البته برآوردها می‌تواند مبنا و قابل اعتنا باشد اما امروز اگر بگویند چه تعداد معتاد در کشور وجود دارد من فکر نمی‌کنم کسی بتواند عدد درست و واقعی را ارائه کند. اطلاعاتی که ما درباره مصرف مواد مخدر داریم بر اساس برآوردهایی است که از برخی منابع صورت می‌گیرد. مثلاً فرض کنیم آمار اعتیاد را نسبت به تعداد افرادی که به مراکز ترک اعتیاد مراجعه می‌کنند، بسنجیم یا با نسبت‌هایی می‌توان برآورد کرد که تعداد معتادان چقدر است یا برخی از تحقیقاتی که درباره گروه‌های خاص مثل دانش‌آموزان و دانشجویان انجام می‌شود، می‌توان برآوردهایی داشت چون دانش‌آموزان و دانشجویان گروه هایی هستند که با اطمینان بیشتری می‌توان تحقیق پیمایشی و پرسشنامه را اجرا کرد. بنابراین برآوردهایی از مصرف مواد در بین این گروه‌ها داده می‌شود. اما همه این‌ها برآورد است در نتیجه اگر صحبت از شیوع بیشتر اعتیاد در بین برخی گروه‌های خاص می‌کنیم یا بر اساس این برآوردها است یا بر اساس علت‌هایی است که موجب مصرف و اعتیاد می‌شود. مثلاً در جامعه‌ای که مصرف مواد مخدر بخشی از زندگی اوقات فراغت گروه‌هایی از جامعه شده، دسترسی به مواد وجود دارد، قباحت فرهنگی مصرف از بین رفته، بیکاری و سرخوردگی‌های اجتماعی و فشارهای روانی زیاد شده احتمال مصرف مواد مخدر افزایش پیدا می‌کند. به هر حال راه‌های گذران اوقات فراغت و سرخوشی‌هایی که قبلاً در جامعه بوده الان با محدودیت‌هایی مواجه است مثل برگزاری مراسم جشن و کارناوال‌های شادی که گروه‌هایی از جامعه یا بخش قابل توجهی از جامعه به آن نیاز دارند.
درگیر شدن زنان در مسأله اعتیاد را چگونه می‌توان تحلیل و ارزیابی کرد؟ اعلام می‌شود اعتیاد زنان نسبت به یک دهه قبل 10 درصد افزایش یافته است.
داستان سن و زنان مقداری به حذف یا کمرنگ شدن تفاوت‌های جنسیتی برمی‌گردد. وقتی تفاوت‌های جنسیتی کم می‌شود الگوهای رفتاری صرفا مردانه صورت‌های زنانه‌اش هم پیدا می‌شود. البته کمتر شدن تفاوت‌های جنسیتی جنبه‌های منفی و مثبت دارد. مثلاً فوتبال فقط ورزش مردانه بوده اما امروز فوتبال زنانه هم داریم چون تفاوت‌های جنسیتی سنتی در جامعه از بین می‌رود. این را ممکن است مثبت ارزیابی کنیم اما از آن طرف وقتی تفاوت‌های جنسیتی کم شد جنبه‌های منفی هم خودش را نشان می‌دهد و به تبع آن نسبت زنان در جرم افزایش پیدا می‌کند. قبلا جرم عمدتاً رفتار مردانه بود و جرایم خاصی به عنوان جرایم زنانه تعریف می‌شد امروز بتدریج با از بین رفتن تفاوت‌های جنسیتی اگرچه هنوز به برابری نرسیده ولی نسبت زنان در بین جرایم نیز افزایش پیدا کرده است. این کم شدن در همه حوزه‌هایی که صرفاً مردانه بود اثر خودش را نشان می‌دهد. کما اینکه در گذشته کمتر زنانی را می‌دیدیم که سیگار بکشند. من فکر می‌کنم عمدتاً دلیلش این است که چرا این اتفاق افتاده است یا اینکه زن‌ها در موقعیت‌هایی قرار گرفته‌اند که قبلاً قرار نداشتند. مثلاً شغل دارند و بخصوص وقتی که بحث مشکلات و مسائل جدی اجتماعی را به عنوان یکی از عوامل زمینه ساز اعتیاد مطرح می‌کنیم آنها هم به میزانی درگیر و گرفتارش هستند و گاهی اوقات هم حتی بیشتر. به‌خاطر اینکه بار نقش‌های جنسیتی سنتی و نقش‌های جدید را بر دوش دارند و آسیب پذیری‌شان هم بیشتر است مثلاً وقتی بحث طلاق را در نظر می‌گیریم آشکارا آسیب‌پذیری زنان از مردان در ارتباط با مسأله طلاق بیشتر است، یا به عبارتی عوارض دشوار ناشی از طلاق چه قبل و چه بعد در زنان بیشتر است. خود همین‌ها می‌تواند زمینه ساز این باشد که فرد به عنوان مسکن موقت و آرامش بخش سمت مواد مخدر و اعتیاد برود که کمک کند حتی موقت هم که شده همه مسائل و مشکلاتش را فراموش کند.
راه حل مقابله با پدیده اعتیاد دانش‌آموزی را چه می‌دانید؟
معتقدم این مسأله نیز باز ناشی از همین تحول فرهنگی است که در جوامع مدرن رخ داده است. سن آشنایی با پدیده‌های بزرگ سالانه پایین آمده و همچنین کنترل‌های اجتماعی گذشته دیگر کارآمد نیست و اثرش را از دست داده و نظام‌های کنترل جدید آنچنان شکل نگرفته‌اند. آن تعبیری که جامعه شناسان به عنوان« آنومی» یاد می‌کنند در جامعه ما شکل نگرفته است. اصولاً این وضعیت آنومیک را وضعیت دوره گذار می‌دانند. در جامعه ما این تأخیر انگار طولانی‌تر و دشوار‌تر شده است یعنی جامعه ما امروز بسیار متأثر از عناصر مدرن است. آثار تکنولوژی مدرن روز به روز وارد جامعه ما می‌شود و سرعت ورودشان زیاد است از آن طرف سختی جامعه ما برای پذیرش هنجار و نظم مدرن بیشتر است یعنی نوعی مقاومت فرهنگی در جامعه ما برای پذیرش نظم هنجاری مدرن وجود دارد. اصولاً در دوره مدرن بچه‌ها در موقعیت‌هایی قرار می‌گیرند که زودتر وارد تجربه‌های بزرگسالی می‌شوند حتی برخی از جامعه شناسان تعبیر حذف دوران کودکی یا بلوغ‌های زودرس را مطرح کرده‌اند که اینجا صرفاً بلوغ فیزیولوژیک مدنظر نیست بلکه موضوع مهم بحث کنترل است یعنی جامعه ما ساز و کارهای کنترل و جامعه‌پذیری جوانان و نوجوانان و بچه‌ها را از دست داده و سست شده است. نظام جامعه‌پذیری سنتی آموزش و پرورش به دلایل مختلف که یکی از آن دلایل بشدت ایدئولوژیک شده است کارآمدی‌اش را برای جامعه‌پذیری مؤثر بچه‌ها از دست داده و در نتیجه بسیاری از این رفتارها در بچه‌ها ظهور و بروز پیدا می‌کند و سن اعتیاد هم به تبع آن پایین آمده است.
شما به برآوردهایی از مصرف مواد مخدر در کشور اشاره کردید. مثل بیکاری که باعث روی آوردن افراد به مصرف مواد شده است .آیا سیاست‌گذاران و برنامه ریزان تحلیلی از این داده‌ها دارند و از آن در برنامه ریزی‌ها استفاده می‌کنند؟ چرا در حوزه برنامه‌ریزی به مسأله ایجاد اوقات فراغت توجه نمی‌شود؟یک بخش از آن موانع جدی اقتصادی است و بخش دیگرش موانع ایدئولوژیک دارد. یعنی هیچ سیاستمدار و مدیراجتماعی نیست که دوست نداشته باشد بیکاری در جامعه کم شود. همه دولت‌ها وقتی پای کار می‌آیند یکی از برنامه‌های‌شان رفع بیکاری و ایجاد فرصت‌های شغلی است. شاید صادقانه درباره مکانیسم‌های حمایتی وعده دهند اما این‌ها پدیده‌هایی هستند که موانع ایدئولوژیک اجازه نمی‌دهد این اتفاق بیفتد. سیاست‌های غلطی که اتخاذ می‌شود یا شرایطی مثل تحریم‌ها که کشور را از یک دهه گذشته درگیر کرده رمق اقتصادی را گرفته است. منابع داخلی بخصوص در شرایطی که رشد جمعیتی زیادی را در دو سه دهه اخیر تجربه کرده‌ایم ممکن است برای ایجاد تعداد زیادی شغل کفایت نکند. جمعیت به سنی رسیده که باید کار داشته باشند و برای ایجاد شغل به منابع و رونق اقتصادی داخلی و خارجی و ارتباطات خارجی اقتصادی نیاز داریم وقتی این‌ها به‌خاطر سیاست‌های خارجی که اتحاذ کرده‌ایم، بلوکه می‌شود این امکان از بین می‌رود، یعنی یک مانع سیاسی و ایدئولوژیک باعث می‌شود نتوانیم برنامه‌های اقتصادی را پیش ببریم. گاهی ما در چارچوب‌هایی فکر می‌کنیم که اقتضائات آن چارچوب‌های فکری، یکسری رویدادهای اجتماعی و اقتصادی است که باید آن را متوجه شویم. برای اینکه بیکاری را از بین ببریم و نرخ تورم کاهش پیدا کند باید موضوعاتی را در حوزه سیاسی فکری حل کنیم. ما در این قسمت مشکل داریم و نتوانستیم موضوع را به راحتی حل کنیم. برخی مباحثی که امروز در صحنه سیاست ایران جریان دارد ناشی از همین است. بخشی از موافقت یا مخالفت با پدیده برجام به چارچوب‌های فکری، سیاسی و عقیدتی بر می‌گردد. اینکه می‌گوییم می‌خواهیم تنش را در روابط خارجی حل کنیم که به فلان نتیجه اقتصادی برسیم برای این است که بیکاری کم شود. در تحلیل جدی پدیده اعتیاد نیز با برخی شعارهای آرمانگرایانه غیر واقعی مواجهیم که ما در عرصه سیاست و روابط خارجی می‌بینیم. گروه‌هایی در جامعه هستند که رابطه سیاست و روابط خارجی و مسائل اجتماعی را راحت نمی‌توانند بفهمند در نتیجه می‌بینیم ما دچار یک نوع ناتوانی نهادی در حل برخی مسائل اجتماعی می‌شویم. باید به این توجه کنیم گاهی حل این مسائل در چارچوبه‌های کلان فکری ما است.
برنامه‌هایی هم که برای اوقات فراغت نوجوانان ایجاد می‌شود، خیلی با استقبال نوجوانان و جوانان روبه رو نمی‌شود؟
بله. اینجا هم همان داستان است. برای برنامه‌ریزی کردن اوقات فراغت باید به سمت روش‌هایی برویم که جوانان امروز می‌پسندند یعنی برنامه‌ها باید با نشاط باشند و انرژی جوانی را تخلیه کنند. در جامعه ما این‌ها تنها به انواعی از ورزش‌ها منحصر می‌شود اما موسیقی بویژه در شهرستان‌ها با محدودیت‌های جدی مواجه است.ما بسیاری از امکانات گذران اوقات فراغت که مورد پسند و قابل قبول برای جوانان باشد را به دلیل برخی از محدودیت‌های فکری، محدودشان کرده‌ایم و صرفاً تنها چیزی که باقی مانده ورزش است. مثلاً ما امکان برگزاری هیچ نوع کارناوال اجتماعی شادی را نداریم حتی اگر ملت به صورت خودجوش در خیابان شادی کنند برای آن هم محدودیت داریم. ما برای ابراز جمعی شادی در نظام فرهنگی مان موانع و محدودیت‌های جدی داریم که نتیجه‌اش می‌شود همان اتفاقی که برای دانشجویان قزوین رخ داد که یکی از زشت‌ترین پدیده‌های اجتماعی و فرهنگی بود که عوارض بسیاری هم داشته است. این محدودیت‌ها موجب می‌شود که آنها وارد حوزه‌هایی شوند که خارج از کنترل و مدیریت خانواده است. یکی از آسان‌ترین روش دستیابی به سرخوشی هم مواد مخدر است که هم در دسترس است و هم سرخوش می‌شوند.
اجازه بدهید به پژوهش‌های صورت گرفته در حوزه اعتیاد هم بپردازیم. آمارها و عدد و ارقامی که بعضا از سوی برخی رسانه‌ها و مقامات اعلام می‌شود بر چه پایه‌ای هستند. گاهی تناقض گویی در آمار اعتیاد بسیار مشهود است. به نظر می‌رسد مسئولان فقط در حوزه اعتیاد فقط عدد و ارقام اعلام می‌کنند اما واقعاً در حوزه پیشگیری چه کارهایی انجام می‌شود؟ جدیدترین گزارش‌ها نشان می‌دهد آمار اعتیاد بین متأهل‌ها نسبت به قبل بالا رفته است.
در حوزه پیشگیری از اعتیاد نه اینکه کاری انجام نشده است؛ مدت هاست که ستاد مبارزه با مواد مخدر فعال است و منابع خوبی هم از لحاظ مالی دارد و برنامه‌های دو وجهی زیادی را سعی می‌کنند هم در کنترل تقاضا و هم کنترل عرضه تنظیم کنند. اواخر دهه 70 تأکید اصلی ستاد مبارزه با مواد مخدر روی کنترل عرضه بود. می‌گفتند اگر مواد نباشد فرد مواد مصرف نمی‌کند بعد از مدتی که از کنترل عرضه مستأصل شدند به رویکرد کنترل تقاضا توجه شد تا فرد آگاهانه مواد مصرف نکند. در حال حاضر ستاد مبارزه با مواد مخدر از زمان دولت اصلاحات این دیدگاه را پذیرفته که رویکردشان کنترل عرضه و کنترل تقاضا توأمان باشد، البته منابعی هم برای کنترل تقاضا هزینه شد. مثلاً دوره‌های آموزش مهارت‌های زندگی در دبیرستان‌ها و دانشگاه‌ها گذاشته شد. در بخش درمان سرمایه گذاری‌های جدی انجام شد. تحقیقات جدی در زمینه نوع روش‌های درمانی مؤثر صورت گرفت و از روش‌های درمان اجتماع محور حمایت شد و تا حدی موفق هم بودند. بنابراین نه اینکه کاری در حوزه پیشگیری انجام نشده اما متأسفانه گستردگی این پدیده تا حدی است که درمان‌ها زیاد جوابگو نیست و خیلی از آن‌ها با محدودیت منابع روبه رو هستند. در دوره‌ای که منابع را بر باد دادند موجب شدند که منابع محدودی در اختیار دولت باشد. البته در بحث پیشگیری با محدودیت‌های فکری هم مواجه هستیم. مثلاً فرض کنید راهبردهایی برای کنترل مواد مخدر مطرح شد و حتی به عنوان برنامه ارائه شده بود که یکی از ارکانش تأکید روی فعال کردن ظرفیت‌های سازمان‌های مردم نهاد است. در دوره‌ای با دولتی روبه رو بودیم که سازمان‌های مردم نهاد را ستون پنجم دشمن می‌دانستند؛ چنین دولتی به‌خاطر تحلیل نادرست نمی‌تواند از ظرفیت سمن‌ها استفاده کند. یعنی یک تحلیل نادرست ایدئولوژیک سیاسی یک امکان اجتماعی را از مدیریت اجتماعی می‌گیرد و آن عدم استفاده از ظرفیت‌های سازمان‌های مردم نهاد برای حل مشکلات اجتماعی است. یعنی یک چارچوب عقیدتی ایدئولوژیک ما را از بخشی از روش‌های مؤثر و کارا برای این حل مسأله محروم می‌کند به همین دلیل من معتقدم ما دچار یک نوع «ناتوانی نهادی» برای حل مسائل اجتماعی شده‌ایم یعنی چارچوب‌هایی را برای خودمان قطعی کرده‌ایم که اجازه نمی‌دهد از برخی ظرفیت‌های اجتماعی استفاده کنیم و در نتیجه مرتب مسائل اجتماعی افزایش پیدا می‌کند و بر ناتوانی ما افزوده می‌شود.

 

فریبا خان احمدی

“ ناتوانی نهادها برای مهار هیولای اعتیاد ”